محل تبلیغات شما

همه ی هستی ام



آدم بعضی وقتها تو یه مسئله به یه جایی میرسه که دیگه کاری از دست هیچ کسی برنمیاد.، یعنی همه کسانی که توی ته ذهنت هم روشون حساب کرده بودی کاری از دستشون بر نمیاد و آدم میشه مثل یه پر کاه توی باد؛ بی هیچ پشتوانه ای،بی هیچ امیدی به کسی.

یعنی دیگه تو یه موقعیتی گیر میکنی که فقط میتونی آروم سرتو بالا بگیری و محتاجانه رو به آسمان بگی: خدایا خودت درست کن. این یه حس غیرقابل تعریفه و هر کسی خودش باید تجربه کنه تا بفهمه چی میگم.

چندین و چند ساله خیلی اتفاقا برای من داره اینطور پیش میره و تو مسئله های مختلف به این وضع میرسم، وضعی که خیلی بهم آرامش میده و ته دلم رو قرص و محکم میکنه

انگار تو کارای مختلف وقتی ته دلت امیدت به کسی هست و امیدواری که آدمهای مختلف کمک کنن تا کارت پیش بره، خدا نمیذاره کار انجام بشه تا امیدت از همه قطع بشه، بعد مجبور میشی بگی: باشه خداجونم فهمیدم، هیچی دست من نیست، پس لطفاً خودت درستش کن.

و خیییییلی جالبه که از راهی یا جایی که فکرشم نمیکردی قضیه ای که کاملاً لاینحل به نظر می رسیده یهو حل میشه!!!

خیلی خدای عجیب و دوست داشتنی داریم.

کافیه بهش بفهمونی جز اون کسی رو نداری.

حتی همین هم لازم نیست.

موردایی بوده که خودش درست کرده بدون اینکه جدی رفته باشم سراغش و ازش خواسته باشم

[یا من لایسئله عبد و اعطاه؛ ای کسی که عطا می کنی حتی قبل از اینکه بنده ازت چیزی بخواد]

حس می کنم واقعاً حواسش به تک تک بنده هاش هست

خدااااااااا جوووووووونم خییییییلی دووووووووست داااااااررررررررم








اینم یه قصه قشنگ توی همین مایه ها:

یه روز در کاخ سلطان محمود دو تا گدا می نشستن برا گدایی ، یکیشون خیلی چاپلوس بود ، سلطان محمود یا هر کدام از بزرگان میخواستن رد بشن این شروع میکرد به تمجید و تعریف و چاپلوسی و یه سکه ای میگرفت ، اما اون یکی خیلی ساکت مینشست و هیچ چیز نمیگفت. بعد وقتی گدای چاپلوس بهش میگفت تو چرا هیچی نمیگی ، مگه خدا بهت زبون نداده  یه چیزی بگو تا سکه ای بگیری، میگفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!؟ 

یه روز خبر میرسه داخل کاخ به سلطان محمود ،که سلطان این دو تا گدا رو دیدید دم درب کاخ نشستن و گدایی میکنن؟

سلطان میگه آره دیدم یکی شون خیلی چاپلوسه و اون یکی خیلی ساکت و هیچی نمیگه!

به سلطان میگن: اتفاقا گدا ساکته هر وقت شما به اون یکی کمک میکنید مدام تکرار میکنه: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟!


سلطان محمود عصبانی میشه و میگه حالا حالیش میکنم سلطان محمود خر کیه. دستور میده یه مرغی سر ببرن، کباب کنن و یکی از زمردهای با ارزش قصر رو بذارن داخلش و ببرن صله بدن به اون گدای چاپلوس تا اون یکی یاد بگیره سلطان محمود کیه

مرغ رو آماده میکنن و میبرن برا گدای چاپلوس و از قضا قبل از آودن مرغ یکی از وزرا برای این گدا تکه ای بوقلمون کباب شده برده بوده و اونم خورده و سیر از غذای خورده بی خیال نشسته بوده. وقتی مرغ رو بهش میدن رو میکنه به اون یکی گدا و میگه از صبح چقدر گدایی کردی؟ گدا جواب میده 3 سکه. میگه 3 سکه خودتو بده به من تا این مرغ رو بدم به تو.  مرد فقیر میگه نه نمیخوام، تو سیر شدی و نمیتونی این مرغ رو بخوری تا فردا هم که نمیتونی نگهش داری پس آخرش مجبور میشی بدی به کسی، اون وقت اگه دوست داشتی بده به من .

گدای چاپلوس میگه باشه یه سکه بده ، مرغ رو بدم به تو ، و باز جواب منفی میشنوه، آخرش میگه باشه بابا نمیخوام سکه ای بدی، بیا بگیر مرغ رو بخور.

مرد فقیر اولین قطعه از مرغ رو که توی دهانش میذاره زمرد رو میبینه ، سریع زمرد رو توی جیبش میذاره واز خوشحالی بلند میشه  به گدای چاپلوس میگه: رفیق! من میرم و شاید از فردا همدیگرو نبینیم، اما یادت باشه کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!

فردا صبح سلطان محمود میاد میبینه باز این گدا دم درب نشسته، سرش فریاد میزنه تو چرا هنوز اینجایی؟ مگه هدیه ما برای تو بس نبود یه عمر آسوده زندگی کنی؟ گدا جواب میده کدام هدیه؟

سلطان محمود میگه: همون زمرد داخل مرغ ! گدا جواب میده  من سیر بودم مرغ رو دادم به مرد فقیری که اینجا می  نشست. سلطان محمود عصبانی فریاد میزنه این مرد رو بیارین داخل کاخ روزی صد تا شلاق بهش بزنید تا صد بار در روز تکرار کنه : کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!!!

حالا کار خوبه خدا درست کنه، خوبه خدا بخواد و یاد بگیریم این حرف مثل من برامون نشه فقط یه قصه و یه حرف ساده ، بشه ایمان؛ بشه اعتقاد .




علامه طباطبایی (ره):

ما بزرگترین و مهمترین کاری که در عالم داریم و هیچ کاری از اطوار و شئون زندگی ما از آن مهمتر نیست، این استکه خودمان را درست بسازیم.

مدت هاست این عکس و این جمله بک گرند لپ تابمه!
و این تصویر اولین عکسی که خودم متنش رو در فضای فتوشاپ نوشتم و منتقلش کردم به اینترنت و بعد به اینجا، توی وبلاگم!!!
برا همین خیلی دوسش دارم



سلام به دوستای خوبم

عیدتون مبارک

شرمنده‌ام که به خاطر مشغله‌ها کمتر می تونم بیاماینجا

راستشامروز داداش گلم آقاسیدحسین یه پیام برام فرستاد و اصرار داشت که همین امروزجوابشو بدم که نتیجه‌اش متن پایینه:

 

متأسفانه اینروزا، انتشار مطالب ضدمذهبی که اصطلاحاً بهش شبهه» میگن خیلی زیاد شده و نامردیِ سازنده‌هاشوناین‌جوری که به صورت گزینشی و کاملاً غیرمنصفانه فقط قسمتی از حقیقت رو منتشر میکننکه متناسب با اهداف ضددینی اونا باشه و ایمان و اعتقاد مردم رو به شک تبدیل کنه.

 

مثلاً  امتیازات» داده شده به پیامبر در آیه 50 و 51سورة احزاب رو میگن ولی محدودیتی» رو که دقیقاً در آیه بعدی برا ایشون وضع شده رونمیگن: خدا در آیه 52 خطاب به پیامبر(ص) میگه: بعد از این نی که هم‌اکنون همسرتو هستن و خدا  و رسولش رو به دنیا و زیورهایاون ترجیح دادن، ن دیگه بر تو حلال نیستن [یعنی از این به بعد نباید همسریبرگزینی] و نیز اجازه نمیدم حتی اگه نت را طلاق بدی به جای اونا، زن دیگه‌ایبگیری، حتی اگه زیبایی اون‌ها تو رو شگفت زده کنه.

 

اگه این 3 تاآیه رو خودتون بخونین حرفای مهمی رو که می‌خوام بگم بهتر می‌فهمین:

 

1-                اول این‌که اصلاً چی شد کهاین آیات نازل شد:

جمعی از همسران پیامبر (ص) که چشمشون بهغنائم جنگی افتاده بود به ایشون گفتن نفقه(هزینه زندگی) ما رو زیادتر کنین، درحالی‌که اون غنائم از طرف خدا برای فقرا و مصارف خاص خودش سهمیه‌بندی شده بود. آیه28 و 29 همین سوره نازل شد و خدا صریحاً به اونا گوشزد کرد که اگر دنیا و تجملاتاون رو می‏خوان، اجازه دارن برای همیشه از پیامبر (ص) جدا بشن، البته با گرفتنهدیه‌ و بسیار محترمانه و اختیار دارن برن با کسای دیگه ازدواج کنن ولی اگه خدا وپیامبر و جوایز بسیار ارزشمند اون دنیا رو می‌خوان باید با همین زندگی سادة حضرتبسازن و بعد از رحلت پیامبر هم دیگه نمی‌تونن با کس دیگه‌ای ازدواج کنن.

و تاریخ نشون میده که تمام خانوم‌های پیامبر(ص)، با آگاهی از محدودیت‌هایی کهخدا برای اونا به‌خاطر موقعیت ممتازشون قائل شده بود، باقی‌موندن در کنار حضرت روترجیح دادن.(این نشون میده حضرت واقعا دوس داشتنی بودن)

 

 

2-                از تاریخ معلومه که همسرایپیامبر (ص) بر سر گذروندن اوقات بیشتری با ایشون با هم به شدت رقابت داشتن و پیامبرمهربون (ص) رو با اون همه گرفتاریای مهم مملکتی در مضیقه قرار می‏دادن و از اونجا کهایشون به شدت اهل رعایت عدالتی خداپسندانه بودن، دچار سختی و مشقت می‌شدن و خدایحکیم، با نزول آیه فوق، دست پیامبر را در تقسیم اوقاتشون در بین اونها کاملا آزادگذاشت. (به نظر من اثر حکم خدا در این آیه این بود که توقع زن‌ها و آزارهاشونکاسته بشه والا مطمئنم اندکی از رعایت عدالت و مساوات بین خانوما، توسط پیامبرخدا(ص)که بزرگ‌ترین الگو و نماد انصافه، کاسته نشده)

 

3-                در قسمتی از آیه 51، مطلبیاومده که خیلی‌ از اون دشمنای خدا و رسولش، سعی کردن معنی منفی رو ازش به دیگرانالقا کنن و دل مردم رو نسبت به پاک‌ترین و وارسته‌ترین پیامبرخدا، بد کنن و پیامبرعزیزمون را به امتیاز‌طلبی جنسی متهم کنن.

 

اینمبگم که متاسفانه خراب کردن افراد و شخصیت‌ها همیشه خیلی راحت‌تر از دفاع‌کردن ازاوناست

خصوصا تو جامعه‌ای که بیشتر مردمش اهل مطالعهنیستن و از حقایق بی‌خبرن. توی این جوامع به راحتی با در کنار هم قرار دادن جملاتحق و باطل در کنار هم میشه اونا رو به اسم حقیقت به خورد مردم داد.

 

در اون آیه اومده که اگه زنی تمایلداشته باشه همسر پیامبر(ص) بشه و مَهری هم از ایشون مطالبه نکنه و در مقابل،پیامبر هم خودشون صلاح بدونن، می تونن با اون خانوم ازدواج کنن.

قابل توجهتون اینکه با وجود صدور چنیناجازه‌ای از طرف خداوند اونچه که در عمل اتفاق میفته به گفته مفسرانی مثل ابن عباساینه که پیامبر(ص) در طول عمر شریف خودشون، از این حق انحصاری به هیچ وجه استفادهنکردن، اما مفسری دیگه نیز معتقده که تنها یک خانوم با این روش به همسری پیامبر(ص)دراومدن که بانویی بیوه یا مطلقه بودن و فرزندی به نام شریک داشتن.

 

4-میگن چراپیامبر اینقد همسر داشتن؟ اولبگم که چند همسری در اجتماع زمان پیامبر برخلاف زمان ما یه مسئلة بسیار معمولیبوده و یه دلیل مهمش می‌تونه این باشه که هنگامى كه پیامبر (ص)  نداى اسلام را بلندكردن، تك و تنها بودن و تا مدت‌ها جز عده محدود و كمى به ایشون ایمان نیاوردن، ازاونجا که حضرت(ص)، برضد تمام معتقدات خرافى عصر خودشون قیام كردن، طبیعیه كه همه اقوام و قبائل عربستانبر ضد ایشون بسیج شدن و باید از تمام وسائل براى شكستن اتحاد دشمناشون استفاده می‌کردنكه یكى از اونراه‌کارها که کاملاً عادی و متعارف بود، ایجاد رابطه خویشاوندى از طریق ازدواج باقبائل مختلف بود، چون محكم‌ترین رابطه در میان اعراب، رابطه خویشاوندى محسوب مى‏شدو اونا، داماد قبیله‌اشون رو یکی از اعضای قبیله خودشون حساب می‌کردن و دفاع از اونرو بر خودشون لازم، و تنها گذاشتنش را گناه بسیار زشتی مى‏شمردن.

قرائن زیادى در تاریخ وجود داره که نشون مى‌ده بسیارى از ازدواج‌هاى پیامبر،این مدلی بوده و جنبه ى داشته.

5-تا حالا به این قضیه فک کردین که پیامبری كه در سن 25 سالگىكه اوج دوران جوانیشون بوده با یه  خانوم چهل‏ساله ازدواج مى‌كنن و تا 53 سالگى، تنها به همین یك زن ، قناعت مى‌کنن و به اینترتیب دوران جوانى خودشون رو پشت سر میذارن و به سن كهولت مى‌رسن و بعد به ازدواج‌هاىمتعددى دست مى‌زن که بیشتر اون خانوم‌ها، مسن، بچه‌دار و بیوه بودن، چه حکمت وفلسفه‏‌اى می‌تونه داشته باشه؟؟؟

 خداییش به‌نظرشما با هیچ حسابى میشه این ازدواج‌ها رو میشه به انگیزه‌هاى جنسى پیوند داد؟؟؟

خصوصاً اینكه مسأله چندهمسری کاملا یه مسئلةروتین، بسیار ساده و عادى در زمان ایشون بوده و حتى گاهى همسر اول به خواستگارىهمسر دوم مى‌رفته. در بعضى از کتابها نوشته شده كه پیامبر (ص) حتى در مواردى [به دلائل ی] فقط به خواستگارى بعضى از ن قبائل اکتفا می‌کردنبحارالانوار جلد 22 صفحه 191 و 192».

و  اونا به همین حدش هم خوشحال بودند و مباهاتمى‌كردن كه زنى از قبیله اونا به نام همسر پیامبر ص نامیده شده و به این ترتیبرابطه و پیوند اجتماعى اونا با پیامبر ص محكم‌تر و در دفاع از ایشون مصمم‌تر مى‏شدن.

6-و آخرین نکته‌ای که به‌نظرم رسیداینه که با اینكه پیامبر ص مسلما مرد عقیمى نبودن ولى فرزندان كمى از ایشون بهیادگار مونده، در حالى‌كه اگر این ازدواج‌ها به‌خاطر جاذبة جنسى اون زنها انجام مى‌شدباید فرزندان بسیارى از ایشون به یادگار مونده باشه. مطالعة تاریخ، نشون میده کهپادشان و فرمانروایان بسیاری، حرمسراهایی با ده‌ها و گاه صدها همسر، داشتن، اما همهعلمای تاریخ‌دان تصدیق کردن که تعداد همسران پیامبر(ص) ما به تعداد انگشت دست‌هاهم نمی‌‌رسه که جز یکشون، بقیه از بین ن بیوه و مطلقه انتخاب شده بودن.

دوستان خوبم! اخیراً اینو به وضوح فهمیدم که دشمنای خدا می‌خوان ازدواج هاىمتعدد پیامبر اسلام ص رو دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه به وجود مقدس ومطهر ایشونقرار بدن، و از اون افسانه‌هاى دروغین درست کنن، غافل از این‌که سن بالاى پیامبربه هنگام این ازدواج‌ها از یك سو و شرائط خاص سنى و قبیله‌اى خانومهاشون و قرائنمختلفى كه در بالا به قسمتى از اون اشاره كردم، حقیقت رو آفتابى مى‌كنه و توطئه‌‏هاىاین بی‌انصافا رو فاش مى‌کنه.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa8465

 

 


ߔ

یه مطلب جالب تاریخی خوندم خوشم اومد برا شمام گذاشتم:

قانون گامی به عقب رفتن در برابر دشمن و گامی به جلو آمدن او»، گویا قانون ثابت و لایتغیر نظام بین الملل است و ذکر یک حکایت تاریخی درباره آن، در میانه این ماجرای ما و آمریکا و مذاکرات هسته‌ای، ‌شاید آموزنده باشد.

توسیدید(Thucydides)، مورخ شهیر یونانی، که به تعبیر استاد کریم مجتهدی (چهره ماندگار فلسفه) آثارش ذهن بسیاری از فلاسفه بعد از خود را توسیدیدی» شکل داده است، کتابی دارد با عنوان تاریخ جنگ پلوپونزی» ‌که به روایت جنگ‌های آتن و اسپارت در یونان 500 سال قبل از میلاد مسیح پرداخته است.

در بخشی از کتاب، از قضا اسپارتی ها مطالباتی از آتن مطرح کرده و تهدید می کنند اگر این مطالبات را برآورده نکنید، با شما وارد جنگ خواهیم شد.

ߍپریکلس،‌ رهبر آتن، مردم را جمع کرده و یک سخنرانی تاریخی ارائه می کند که شاید تبیین دقیقی از ماهیت نظام بین الملل باشد که پس از گذشت بیش از 2500 سال، همچنان اعتبار خود را حفظ کرده است و توجه می طلبد:

⬅اسپارتیان بیشتر مایل بوده اند دعاوی را با "جنگ", حل و فصل کنند. اکنون نیز به عنوان "حکمران و سرور" نه به عنوان "همردیف و برابر ", تظاهر می‌کنند و به ما فرمان می دهند که از پوتیدا دست برداریم و به آیی ژینا استقلال دهیم و از تصمیمی که درباره مگارا گرفته شده است چشم بپوشیم.

✅✅✅هیچ یک از شما خیال نکند که اگر ما از تصمیم خود درباره مگارا صرف نظر نکنیم موضوعی به این کوچکی سبب بروز جنگ می شود و اگر از تصمیم خویش چشم بپوشیم جنگ موقوف می گردد.

✅✅✅ اگر برای این موضوع در برابر آنها پافشاری نکنید به تصور اینکه از ترس, تسلیم شده‌اید بی‌درنگ موضوع مهمتری را عنوان خواهند کرد، 
✅✅✅ولی اگر دست رد بر سینه آنان بگذارید نشان خواهید داد که با شما باید همچون همقطار و مساوی خود رفتار کنند.

✅✅✅هر ادعایی که قدرتی خارج از حق و قانون در پی داشته باشد جز قصد "برده ساختن" معنی دیگری نخواهد داشت…

✅✅✅ من از اشتباهات خودمان بیشتر از قصد سوء دشمن بیمناکم».


توسیدید،‌ تاریخ جنگ پلوپونزی، ترجمه محمد حسن لطفی (تهران: انتشارات خوارزمی: 1377)، ص 92

ߔᰟ

سلام به دوستان خوبموقتتون بخیر و خوشی

یه مطلب جالب براتوندارم:

سر کلاسای درسم خیلیپیش میاد که بچه‌ها خصوصاً دخترا و خصوصاً ورودیهای جدید که هنوزاطلاعات کافی درباره‌ی حقوق ایران و فقه اسلام ندارن، ازم می‌پرسن:

"چرا در اسلام وحقوق ایران این‌قدر به زن ظلم شده؟؟؟"

این روزام توی وایبر وواتسآپ و تانگو و لاین و. سئوالا و اعتراضایی، توی این زمینه، رد و بدل میشه کهاین پیام یه نمونشه:

حق حضانت برایتو ، درد زایمان برای من!
نام‌خانوادگی برای تو ، زحمت خانواده برای من !
چهار عقد، برای تو ، حسرت عشق برای من !
هزار صیغه برای تو ، حکم سنگسار برای من !
هوس برای تو ! عفاف برای من !
هــــــــــــــزار ســـــــال گذشت این مرض درمان نشــــــــــــــد !!
همه چیز برای تو ؛ و هیچ برای من
براستی زن بودن کار مشکلی است :
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی ، همانند یک مرد کار کنی ، شبیه یک دختر جوان بهنظر برسی و مثل یک خانم مسن فکر کنی .

این‌گونه پیام‌ها همه‌یعاشقایحقیقت رو آزرده خاطر می‌کنه،

من دکترای حقوق هستم و بهاحکام اسلامی هم تا اون اندازه که به رشته‌ی ما مرتبطه، اشراف دارم لذا با اطمینانبهتون می‌گم که حقیقت غیر از اون چیزی که خیلیا بهش فکر می‌کنن و تبلیغش می کنن.

لذا تصمیم گرفتم مقاله‌ایبنویسم و با مدرک و دلیل، ثابت کنم که اتفاقاً برعکسه؛ یعنی به قول ما حقوقیا، درحقوق ایران و اسلام، کفه ترازوی امتیازات و حقوق، به نفع ن می‌چربه! و اینمردان جامعه هستن که در موضع ضعیف‌تر قرار دارن. می‌دونم تعجب کردید!!! .

و نمی‌دونم چرا تا الانکسی "از این زاویه" به قوانین و مقررات نگاه نکرده و مقاله‌ای ننوشته واز دیدگاه خدای عالم و پیامبر و معصومینش و قانون‌گذار ایرانی، در مورد جایگاهبسیار والای زن و حقوق و امتیازات منحصر به فردش که متقابلاً به مرد تعلقنگرفته، پرده برنداشته و دل ن جامعه رو گرم نکرده و اونا رو درمقابل طرفداری ویژه‌ای که ازشون صورت گرفته، به هدف و تکلیف بزرگشون درجهان خلقت، آگاه نکرده و مردان رو آن‌چنان‌که باید، به کرنش در برابر شأن قدسین در جامعه‌ی اسلامی وادار نکرده

که چنان‌چه این‌گونه بود،پیامی مثل اونی که براتون نوشتم بین ن جامعه‌ی ما، رد و بدل نمی‌شد و دل‌سردیاز مقررات اسلامی ـ که اساساً، طرفدار واقعی حقوق‌ ن ، خود اونه ـ اتفاق نمی‌افتادو پیروی کورکورانه از الگوهای غربی برای ن (فیمینیسم) و حقوق بشر دست‌نوشته‌یاونا (در قالب کنوانسیون رفع تبعیض علیه ن) تیشه به ریشه‌ی همه‌ی هست و نیستن جهان نمی‌زد.

بدون کوچک‌ترین اغراقیباید بگم که در زمینه‌ی تئوری و نظری حقوق ن، ما برترین هستیم و حقوقی بالاتراز امتیازات و آوانس‌هایی که اسلام برای زن قائل شده، در عالم، وجود نداره؛هرچند در صحنه‌ی عمل و اجرا، نقایص غیرقابل‌انکاری وجود داره و اینجا جای ابیات زیبای ابوسعید ابوالخیر که می‌فرماید:

جمعیت كفر، از پریشانی ماست /آبادی بت‌خانه، ز ویرانی ماست

اسلام، به ذات خود ندارد عیبی / هرعیب كه هست، از مسلمانی ماست

من لینک اصل مقاله‌ام رو گذاشتم،،اونایی که وقتشون کمه فقط فصل چهارمش رو بخونن ؛

اونجا، حداقل "20 حدیث" اومده که نشونمیده "اسلام" جنس زن رو بر جنس مرد ترجیح داده و از زن جانبداری خاص کردهو نزدیک به " 10 امتیاز" در فقه و حقوق ایران برای زن در نظر گرفته شدهکه مردان در اسلام از آنها بیبهره اند.

مطالب جالب دیگه‌ای هم از امتیازات خاص زن دراسلام و ایران پیدا کردم که ان‌شاءالله سر فرصت
بهش اضافه می‌کنم.

 http://lovetruth.blogfa.com/post/16  


نزدیک عیده و بازار شیرینی و شیرینی پزی حسابی داغه

بعضی دوستان که غذاهای مشکوک و ناسالم رو از برنامه غذایی شون حذف کردن سخت به دنبال یافتن جایگزین های مناسب و مفیدن

مخصوصا" کسانی که تصمیم قاطع گرفتن که به خاطر مضرات  زیاد شیرینی قنادی دیگه از اون نخورن و اونایی که بچه های عاشق تنقلات توی سن رشد دارن

 

مواد لازم :

نان تازه حتی الامکان کم نمک: ۱ کیلو

ارده : ۲ پیمانه

عسل (واسه دیابتی ها فقط عسل )، شیره انگور ،کشمش یا خرما: ۲ پیمانه

روغن حیوانی یا کره محلی یا روغن زیتون بی بو ۵ قاشق

وانیل و زعفران آبکرده : کمی

دارچین، زنجبیل و هل ساییده : به مقدار دلخواه

گلاب اعلی:   ۲ /۱ پیمانه

۴ مغز خرد شده (پسته،بادام ،گردو و فندق) :  ۳/۱ پیمانه

خلال بادام و پسته : ۲/۱ پیمانه

روش تهیه:

نان را در هوای آزاد یا توستر یا فر خشک کنین و تکه تکه کرده و آسیاب کنین، به قدری که آرد درشتی بشه چون نمی خوایم پودر نرم بشه .

( دقت کنید نونی بخرین که خمیر نباشه و خوب پخته  شده باشه و  اگه نان محلی باشه بهتره چون اصولا سبوس داره.) 

داخل کاسه بلورین بزرگی ۳پیمانه از پودر نان ریخته و ارده و ۱ پیمانه عسل یا شیره ای که دارین رو اضافه کنین و با قاشق مخلوط رو بهم بزنین

گلاب ، زعفران ، دارچین ،هل و وانیل رو اضافه کرده روغن یا کره رو هم کمی آب میکنیم وبه مواد اضافه میکنیم ۴مغز رو هم اضافه میکنیم

در این مرحله آستینا رو بالا زده و با دستاتون که تمیز شسته شده! شروع میکنین به ورز دادن . از مخلوط کمی بچشین ، اگه شیرینیش کم بود بتدریج اونقدر عسل یا شیره اضافه کنین تا مطلوب بشه و اگه مواد شل بود بتدریج پودر نان اضافه کنین و خوب ورزش بدین.

اندازه مواد وقتی متناسبه که گلوله کوچکی بردارین و تو دست قلقلی کنین به دست نچسبه .

حالا با سلیقه خودتون ظرف مناسبی انتخاب کرده گلوله های کوچکتر از گردو بردارین تو دست قلقلی کنین و یه خلال پسته یا بادام تا نیمه داخل اون فرو کنین

البته شما آقایون و خانومای با سلیقه میتونین شکلهای متفاوتی به این شیرینی بدین

نوش جونتون

http://asalin.blogfa.com/post-66.aspx


مشغول مطالعه بودم که به یه مطلب باحال برخوردم و خیلی لذت بردم،  گفتم بیام بنویسمش تا شادیمو با دوستام قسمت کرده باشم!

به تازگی، یه عده از دانشمندای رشته‌های مختلف علمی از زیست و ریاضی و فیزیک و نجوم و .در دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی، یه تِز جدید دادن به نام طراحی هوشمند»

( Intelligent design) که نظریه داروین» (Darwin theory) رو که می‌گه دنیا بدونبرنامه‌ریزی و تصادفی ایجاد شده!!! رو از نظر علمی» زیر سئوال می‌بره. طراحی هوشمند»یک قرائت دانشگاهی نوین از برهان نظم» خودمونه که باهاش "خدای نازنینمون"از نظر "عقلی"، قابل اثباته.

ریچارد داوکینز از اساتید بازنشسته زیست شناسی دانشگاه آکسفورده کهمی شه گفت از بزرگ‌ترین کافران به خدا و متعصب ترین داروینیست های دوره‌زمونه‌یماست، در یه مصاحبه تلویزیونی، خیییلی صریح، دم از یک طراح هوشمند با تکنولوژیبسیار بسیار بالا می‌زنه که اولین بذر حیات (سلول) را در سیاره زمین کاشته! ولیمیگه اون هوش بالاتر، هم خودش باید با فرآیندی قابل توضیح به وجود اومده باشه!»یعنی اون طراح هوشمند هم خودش باید یه خالق و آفریننده‌ی هوشمند دیگه داشته باشه!!!

یکی از اساتیدایرانی ایشون رو مورد خطاب قرار می‌ده و از او می‌پرسه: بی‌شک شما که اولین مولکولحیات رو نیازمند یک طراح می دونی، نمی‌تونی ادعا کنی که اون طراح به طور تصادفی بهوجود اومده باشه یا به‌طور خود به خود به هستی پریده باشه!!!

پس تنها می‌تونی یکی از این دو فرض رو بپذیری:

فرض اول: یاباید یک طراح دیگه اون رو آفریده باشه و اون طراح هم دوباره خودش آفریننده‌ایداشته باشه . و این روند تا بی‌نهایت ادامه داشته باشه.

فرض دوم: یااینکه این طراح، بی نیاز از یک طراح و آفریننده دیگه باشده و یا اینکه اگر نیازمندآفریننده ای است، این سلسله‌ی خلق کردن و آفرینش، سرانجام به طراحی ختم بشه که دیگهنیازمند یک آفریننده دیگه نباشه و این یعنی، این طراح، "خدا" باشه.

فرض اول غیرممکنه،چون به قول فلاسفه، تسلسل در علل محاله، یعنی نمی‌تونیم زنجیره‌ای نامتناهی از علت‌هاداشته باشیم. به این شکل که مثلاً علت موجود شماره1، شماره2 باشه و علتِ موجودشماره2، شماره3 باشه و به همین ترتیب. . پس موجود شماره1 آفریده نمی‌شه، مگهاینکه قبلش موجود شماره2 وجود داشته باشه، و موجود شماره2 آفریده نمی‌شه مگر اینکهقبلش موجود شماره3 وجود داشته باشه. بدون شک اگه این روند را تا بی‌نهایت ادامه بدید،دست روی هر موجودی که بذارید، آفریده نمی‌شه مگه اینکه قبلی‌اش آفریده شده باشه؛که در واقع در این صورت هیچ موجودی آفریده نخواهد شد. پس همین‌که "ما هستیم ووجود داریم" ثابت می‌کنه این زنجیره به یه "علت و خالق نهایی" ختمشده.

این برام خیلیعجیبه که ابتدایی‌ترین مفاهیم فلسفی مانند "علت و معلول" که تو درسایعمومی دانشگاه‌های ما، عامل بالا رفتن معدل بچه‌هاست! در غرب، به درستی روشن نشده وهمین مسئله هست که اونارو تو مسائل الهیات به‌شدت دچار چالش کرده. خیلی از دانشمندایغربی فک می کنن که هر "موجودی" به علت نیاز داره»، در حالی که درستاینه که بگیم: هر معلول (: موجود ناقص و نیازمندی) به علت نیاز داره». بی‌توجهیبه همین نکته‌ی اساسی، آقای داوکینز و مثل اون رو در سردرگمی فرو برده، تا اونجاکه در اون مصاحبه درباره طراح هوشمند میگه: اون هوش بالاتر، خودش باید بافرآیندی قابل توضیح به وجود اومده باشه». اشتباه آقای داوکینز همینه که فک می کنهکه هر موجودی باید علت داشته باشد و از این حقیقت دوست داشتنی غافله که اگر موجودی "کمالمطلق" باشه، دیگه نیازمند به هیچ علتی نیست.

http://fargasht.persianblog.ir/post/103/


ماه رمضون پارسال بود، جاتون سبز از اول تا آخر ماه، زائر حرم باصفای علی بن موسی الرضا (ع) آقای رئوف بودیم.

جای همیشگیمون بعد از نماز مغرب و عشاء، صحن باصفای انقلاب (سقاخونه اسماعیل طلا) ، چند قدمی آرامگاه آیت الله نخودکی توی دالون کوچیک یکی از حجره ها بود.  نوبتی خانوم خانوما رو که دوسالش بود، بازی می دادیم تا اون یکیمون، سر دل استراحت و با آرامش به زیارت و راز و نیاز بپردازه . هنوز چند شبی به شبهای قدر باقی مونده بود که همسرم هیجان زده از زیارت برگشت و گفت: حدس بزن کیو تو حرم دیدم؟!!! حاج آقا مهدی میرباقری!!!»

آخه همسرم می دونست من از طرفدارای پر و پا قرص صحبت های حاج آقا میرباقری هستم و از سبک و سیاق درس و بحثشون خوشم می یاد و برنامه های سمت خداشون رو دنبال می کنم و بارها به همسرم گفته بودم که ایشون بزرگ ترین استاد درس "امام شناسی" هستن.

تو پرانتز بگم که (خدا هر کسی رو یه جوری آفریده ، متفاوت از دیگری ، من و همسرم با اینکه از یک شهر و یک محله و یک فرهنگ و یک تحصیلات دانشگاهی  و یه فاز فکری و عقیدتی هستیم و سال ها هست در کنار هم زندگی می کنیم  اما سلایقمون  بعضا با هم فرق می کنه مثلا من از سخنرانی حاج آقا میرباقری و حاج آقا پناهیان و استاد رحیم پور ازغدی استقبال می کنم و همسرم از نحوه بیان حاج آقا نقویان و  حاج آقا رفیعی خوشش میاد هر چند جدیدا به شدت مسحور سخنرانی های "تنها مسیر " حاج آقا پناهیان شده !!!

راستش بعد از اینکه تو زندگیمون به یه آرامش نسبی رسیدیم و از رفت و آمد زیاد به خاطر وضعیت شغلی همسرم نجات پیدا کردیم و کتاب ها و نرم افزارهامون رو از کارتون ها درآوردیم و تو قفسه چیدیم تونستیم برنامه ریزی کنیم  تا در کنار مشغله ی اصلی و رشته ی تحصیلی مون برای حفظ انسانیت یعنی حذف بدی ها و  مواظبت برای از دست ندادن خصلت های خوب، به خوندن کتاب و شنیدن سخنرانی های معنوی بپردازیم ؛ که نتایج مثبتش تو زندگیمون کاملا مشهوده. )

خلاصه ! بلافاصله پرسیدم: سئوالمون رو از ایشون پرسیدی؟

همسرم گفت: دور و برشون شلوغ بود ، طلبه ها و مردم عادی ایشون رو دوره کرده بودن، کنار نزدیک ترین درب حرم ایستاده بودن و با احترام و تواضع تمام ، دست به سینه مقابل ضریح مطهر مشغول ذکر بودن، موقعیت طرح سوال  نبود. گفتم: عزیزم! تا ایشون نرفته سریع برگرد و سئوالمون رو ازشون بپرس .میدونی که این مهم ترین  سئوال و دغدغه ی زندگیمونه»

همسرم گفت: راست میگی! امیدوارم هنوز اونجا باشن؛ هرکسی یه جوابی به سوال ما میده ولی جواب ایشون خیلی مهمه» و رفت.

تا ایشون زیارتشون تمام میشه طلبه ها شروع می کنن به پرسش و نوبت به همسر من می رسه و می پرسه:

چطور میشه که دل انسان به نور محبت خدا روشن میشه و زندگیش رنگ و بو می گیره و معنا و مفهوم پیدا می کنه؟؟؟»

حاج آقامیر باقری در حالی که با دستشون به ضریح مطهر اشاره کرده بودن به همسرم فرموده بودن:

این چیزی که تو می خوای فقط از طریق توسل به امام رضا (ع) می تونی بهش برسی»

                                                سلام الله علی باب الله

 


 

سلام  و درووود به همه دوستان خوبم

این مستندی که گذاشتم یه حقیقت تلخ در زمان خود ماست که نتیجه ساده لوحی مسلمونا و حیله گری دشمنه

اصل اساسی "تفرقه بینداز و حکومت کن" غربی ها که متاسفانه ما هیچ وقت اونو جدی نگرفتیم و بارها و بارها

از عدم هوشیاری نسبت به این اصل ضربه های سهمگین و غیرقابل جبرانی خوردیم و درس عبرت نگرفتیم

من کلیپ پایانی (پنجم) مستند بسیار دیدنیه (دو برادر مجتبی و خالد) رو اینجا گذاشتم

شما  4 قسمت اول رو هم ببینید تا متوجه عمق فاجعه بشید:

قسمت اول: http://www.aparat.com/v/yqQ7s

قسمت دوم: http://www.aparat.com/v/LlrZ0 

قسمت سوم: http://www.aparat.com/v/VxtZS

قسمت چهارم: http://www.aparat.com/v/ZsXYt


آخرین جستجو ها

قرآن جیبی سبک نو mydiriesbook . معرفی فیلم و سریال - هنرهفتم Www.Abnow.ir skyway clasisscorkerb Lillie's notes Amy's game